لجبازیِ چه کسی، پژمان را ستاره سینما کرد؟

به گزارش بلاگ پو، ورزش سه: پیش از آغاز فصل 89-88 لیگ برتر جایی که حسین قاسمی ندای عجیب وغریب آوردن ژان تیگانا، کاپیتان سابق تیم ملی فرانسه، به مشهد را سر داد، کنارش به یک بمب دیگر هم فکر کرد؛ پژمان جمشیدی، ستاره سال های قبل پرسپولیس. جمشیدی را همه در زمین تمرین جهاد کشاورزی مشهد دیدند، درحالی که با لباس شخصی کنار زمین ایستاده و منتظر معین شدن سرمربی تیم بود.

لجبازیِ چه کسی، پژمان را ستاره سینما کرد؟

پژمان جمشیدی همان موقع می گفت بازی کردن در تیم های ریشه دار را دوست دارد و حالا پس از پاس و پرسپولیس و فولاد و سایپا، دوست دارد حضور در تیمی مثل ابومسلم را تجربه کند. قرارداد او منعقد شد و مدافع محبوب پرسپولیسی ها در مشهد ماندگار شد؛ غافل از اینکه کسانی که به جای تیگانا و استویچکوف روی نیمکت تیم مشهدی خواهند نشست، رابطه خوبی با او نخواهند داشت و روز های انتها فوتبالش را ترسیم خواهند کرد.

جمشیدی زیاد اهل حاشیه نبود و سرش به کار خودش بود. او پذیرفته بود که سعید خانی کاپیتان ابومسلم است و پشت سرش رضا ناصحی و مجتبی سرآسیایی ایستاده اند. برای همین فقط تمرین می کرد تا در ترکیب قرار گیرد. اما با آمدن پرویز مظلومی، همان طور که خودش هم پیش بینی نموده بود که با روی کارآمدن یک مربی استقلالی، جایی برای او نیست، کم کم راه ترک تیم را در پیش گرفت. جمشیدی در دوران حضور مظلومی حق حضور در تمرینات را نداشت و تنهایی در بوستان ملت مشهد برای خودش می دوید.

جمشیدی بالاخره دلش طاقت نیاورد و در بهمن ماه 88 نامه ای در خداحافظی با ابومسلم و طرفداران دوست داشتنی اش نوشت و مطرح کرد: امیدوار بودم ماه روزی از پشت ابر بیرون بیاید، غافل از اینکه قرص ماه همواره بیرون بوده، اما کسی نبوده که سرش را بالا کند و ببیند. او در نامه خداحافظی اش هم شمه هایی از علاقه اش به هنر را به رخ کشید و درباره این گفت که دوست داشته در کنار قبر فردوسی و اخوان ثالث زندگی کند و راستای را که به دنبالش بوده است، در مشهد پیدا کند.

جمشیدی در انتها سال 88 باروبندیلش را بست و از مشهد رفت و چند ماه بعد از رفتنش از مشهد، او برای یک قسمت در سریال ساختمان پزشکان در نقش خودش حاضر شد و برای درمان افسردگی ناشی از بازی نکردنش به مطب دکتر نیما افشار مراجعه کرد؛ چیزی که استعاره جالبی بود از شکل رفتنش از ابومسلم و بیکارشدنش از فوتبال! او در همان یک قسمت نقش کسی را بازی می کرد که دوست نداشت شناخته گردد، دقیقا مثل ایامی که در مشهد با سؤالات بی شمار مردمی رو به رو بود که می پرسیدند چرا بازی نمی کنی؟

همان سال او به عنوان سردسته تیمی متشکل از هنرمندان سینما مثل رضا یزدانی، کامبیز دیرباز، سام درخشانی و پژمان بازغی به مشهد آمد و در یک ملاقات خیریه مقابل تیم علم وادب مشهد در سالن بهشتی بازی کرد. او در آن بازی بیش از ستارگان سینمایی تشویق شد، چون طرفداران مشکی معتقد بودند جمشیدی می توانست مانع از سقوط ابومسلمی گردد که آن موقع در دعوای مالکیتی برای حضور در لیگ دسته اول بود!

جمشیدی سپس درست سالی که خداداد عزیزی رئیس سازمان فوتبال و محمدرضا مهاجری سرمربی تیم سیاه جامگان بودند تا این تیم را از لیگ دسته دوم به دسته اول برسانند، در تمرینات این تیم حاضر شد؛ اما مهاجری اجازه نداد او با تیمش تمرین کند. استدلال مهاجری و عزیزی این بود که جمشیدی به عنوان یک ستاره شاید بالانس تیمی اش را در حضور بازیکنان تازه کار و بومی به هم بزند و درحالی که جمشیدی یک جلسه به تمرینات این تیم رفت، اما با آن ها تمرین نکرد و به تهران برگشت تا چالش دیگری تجربه کند.

او آن سال از بعضی رفقای مشهدی اش دلخور شد که نگذاشتند در سیاه جامگان حضور داشته باشد، اما شاید نمی دانست راستا روشن دیگری غیر از فوتبال در انتظارش است؛ راستای که هنوز هم روی آن درحال قدم زدن است و شاید دعای خیرش را به جان فوتبال مشهد می نماید.

بمبی که بالاخره ترکید

او به تهران رفت و مدتی خبری از او نبود تا اینکه خبر حضور او در یک سریال تلویزیونی به گوش رسید و منتشر شد؛ این بار سریال زندگی خودش. جمشیدی از زمان حضورش در پرسپولیس رابطه خوبی با هنرمندان داشت. مربع بازغی، جمشیدی، درخشانی و دیرباز بار ها در مصاحبه های مختلف کنار هم حاضر شدند و حالا همه می دانستند که این ها رفقای نابی در کنار هم هستند. در این سریال هم 2 ضلع این مربع کنار هم قرار گرفتند و سریال جذابی به نام پژمان روی آنتن رفت؛ جایی که محبوبیت جمشیدی دوچندان شد و خیلی از فوتبالیست ها گفتند که او در بازیگری، استعداد بیشتری تا فوتبال دارد! پژمان به تنهایی بار کمدی و جذابیت این سریال را به دوش کشید تا خیلی ها حتی یادشان برود کسی که روی قاب جادویی می بینند، یک فوتبالیست بتمام عیار و ملی پوشی است که در یکی از مهمترین نسل های تاریخ عضو تیم ملی بوده است.

البته با اتفاقی که این شب ها با زیرخاکی در حال رقم خوردن است حتی برای خود پژمان هم خیلی مهم نیست که دوره فوتبالش خیلی مورد توجه نباشد. هرچه که هست او پولسازترین بازیگر فعلی ماست!

abanhome.com: گروه ساختمانی آبان: بازسازی ساختمان و تعمیرات جزئی و کلی و طراحی ویلا و فضای سبز و روف گاردن، طراحی الاچیق، فروش درب های ضد سرقت

منبع: برترین ها
انتشار: 25 دی 1400 بروزرسانی: 25 دی 1400 گردآورنده: blogpo.ir شناسه مطلب: 28687

به "لجبازیِ چه کسی، پژمان را ستاره سینما کرد؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "لجبازیِ چه کسی، پژمان را ستاره سینما کرد؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید